درباره وبلاگ


به وبلاگ ما خوش آمدید برای کسب اطلاعات بیشتر به پروفایل مدیر وبلاگ مراجعه کنید
آخرین مطالب


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 192
بازدید کل : 7611
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 132
تعداد آنلاین : 2

وبلاگ مهندسی شیمی88روز دانشگاه شهید باهنر کرمان
University Kerman Chemical Engineering 88




سلاااااااااااااااااااام به همه

بعد از ریختن کلی عرق شرم و اینا(که خودتون میدونید چرا)خوبین؟سلامتین؟

این مطلبو بخونید جالبه؛منتظر نظرهاتون هستم

 

 

 

مشتی خاکم. سبک و آزاد و بی تعلق. نامی ندارم و کسی مرا نمی شناسد

با باد سفر می کنم. گاهی در باغچه ای کوچک اقامت می کنم تا به ریشه ای کمکی کنم

و غذای گیاهی کوچک را به او برسانم و

گاهی به بیابان می روم تا خلوتی کنم

و از خورشید، سکوت و سوختن بیاموزم

 

بسیاری اوقات اما، خاک پای عابرانم

خاک پای هر کودک و هر پیر و هر جوان

 

 

 

 

سال ها پیش اما، تندیسی مغرور بودم با چشم هایی از عقیق،

تراشیده و بالابلند

 

 

زندانی دیوار و سقف و مردم.

فریفته ی پیشکش و قربانی و دست هایی که به من التماس می کرد.

مردم خود مرا از کوه جدا کردند و تراشیدند و آوردند و بعد خود به پایم افتادند

 

 


هیچ کس به قدر من ناتوان نبود

آنها اما از من می خواستند که زمین را حاصلخیز کنم

آسمان را پرباران

می خواستند که گوسفندشان را شیرافشان کنم و چشمه ها را جوشان

من اما هرگز نه چشمه ای را جوشان کردم و نه گوسفندی را شیرافشان

و نه هرگز زمین و آسمان را حاصلخیز و پرباران

 


ستایش مردم اما فریبم داد

لذت تمجید، خون سیاهی بود که در تن سنگی ام جاری می شد

هیچ کس نمی داند که هر بتی آرام آرام بت می شود

 

.

.

.



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد